راه های نجات از افسردگی: 12 راه عملی
در این مقاله به بررسی راه های نجات از افسردگی می پردازیم. افسردگی در هر دوره ای از زندگی ممکن است به سراغ افراد بیاید و برای رهایی از این وضع راه هایی وجود دارد که در صورت بکارگیری فرد احساس بهتری خواهد داشت. افسردگی دارای درجات مختلفی است و در این مقاله به آن پرداخته ایم.
درجات افسردگی
افسردگی دارای درجات متفاوتی است که محیط بر روی آن تاثیر گذار است. اگر فرد در شرایط محیطی نامناسب قرار داشته باشد، افسردگی تشدید می یابد. پس باید دقت کنیم که فرد باید در شرایط محیطی آرام قرار داشته باشد.
این مطلب را هم مطالعه کنید:
ما در بعضی مواقع نمی توانیم شرایط محیطی را تغییر دهیم ولی می توانیم خود را از آن شرایط نامطلوب، دور نگه داریم. گاهی فرد افسرده می تواند شرایط محیطی خود را تغییر دهد. این تغییر شرایط باعث می شود که فرد دید جدیدی به زندگی پیدا کند.
همانند کاری که مسافرت با یک فرد عادی می کند. تغییر شرایط در حالت افسردگی اگر قابل پیش بینی باشد خیلی بهتر از غیر قابل پیش بینی بودن است زیرا موقعیت های غیر قابل پیش بینی برای انسان، نامطلوب است و درمان افسردگی را سخت می کند.
آیا درمان قطعی برای افسردگی شدید وجود دارد؟ پاسخ دکتر را بخوانید!
چگونه از افسردگی نجات پیدا کنیم ؟
- از محیطی که انرژی منفی می گیرید، دور بمانید.
- محیطی را پیدا کنید که حس آرامش و شادی را به شما القا کند.
- شرایط غیر قابل پیش بینی را بپذیرید و آن را درک کنید.
- هر اتفاقی که می افتد، آن را سخت نگیرید و دید خود را نسبت به آن مثبت کنید.
- لیستی تهیه کنید از فعالیت های جدیدی که دوست دارید انجام دهید.
- اگر لازم بود و احتیاج داشتید به پزشک و یا روانشناس بالینی مراجعه کنید.
راه های نجات از افسردگی
برای اینکه عوامل افسردگی را بشناسیم و پیدا کنیم، باید محیطی که در آن هستیم را بررسی کنیم. افسردگی در مدت طولانی به وجود خواهد آمد. اگر یک روز یا روزهایی احساس بی حالی کنیم و یا نتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم، علايم افسردگي نیست. اما اگر این شرایط برای مدت طولانی برقرار باشد، می توان احتمال افسردگی را داد.
اگر شرایط محیطی ما، همانند قبل از وضعیت افسردگی بود، و در این بین احساس افسردگی می کنیم، باید وضعیت را بررسی کنیم. سرکوب احساسات یکی از عوامل ایجاد افسردگی است.
ژنتیک و افسردگی
انواع ژن های بدن ما، می تواند در افسردگی موثر باشد. بررسی کنید که آیا در افراد فامیل و خانواده، این نشانه های افسردگی دیده می شود یا نه. اگر این نشانه ها دیده شد، متوجه می شویم که ممکن اسن ژن افسردگی در خانواده ی شما فعال باشد. هنگامی که به دکتر مراجعه می کنید، بررسی این شرایط ژنتیکی مهم است.
خجالت نکشید
افراد افسرده، احساس شرم دارند و فکر می کنند که وجودشان پر از عیب و مشکل است. آن ها دائم خود را به خاطر رفتار هایشان، سرزنش می کنند. این بی انصافی افراد افسرده راجع به خود، باعث افزایش درجات افسردگی می شود و حال فرد را بدتر می کند. بنابراین سعی کنید احساس خجالت و سرزنش را کنار بگذارید.
از اتفاقات نترسید
افراد افسرده از کارهای کوچک مثل حرف زدن با مردم هم می ترسند. به صورتی که این ترس باعث افزایش میزان افسردگی این افراد می شود. ترس های این چنینی بی اهمیت و بی مورد هستند و از افکار خیالی سرچشمه می گیرد. سعی کنید حس هایی مانند این را نادیده بگیرید.
مقایسه را کنار بگذارید
روز های قبل از افسردگی را با حال الان مقایسه نکنید. این کار چیزی را تغییر نمی دهد و حتی ممکن است وضعیت را بدتر کند. این ذهنیت را قبول کنید که این وضعیت موقتی و گذرا است و همیشه زندگی این گونه نخواهد بود. سعی کنید خود را قوی کنید و قدرت تحمل خود را افزایش دهید.
سوال های مضر از خود نپرسید
هنگامی که فرد افسرده است از خود سوال های بی فایده می کند. مثلا یک سوال معروف این است که چرا من به این روز افتاده ام؟ این سوال ها کمکی به بهبود شرایط نمی کند و حتی ممکن است وضع را بدتر کند. بنابراین به این سوالات اهمیت ندهید و راهی برای رهایی از حال بد افسردگی بیابید.
از احساس منفی دوری کنید
افکاری مثل من خیلی بیچاره هستم، چرا نمی توانم مثل باقی افراد باشم، هیچ وقت به حالت قبل بر نمی گردم و… به سر ما می زند. این افکار اگر تشدید یابد، باعث بدتر شدن وضع می شود. هنگامی که به موضوعی فکر نکنید و اهمیت ندهید و واکنش نشان ندهید، آن موضوع در ذهن ما کمرنگ تر و ضعیف تر می شود و دیگر روی شما تاثیری ندارد.
افسردگی در هر دوره ای از زندگی افراد ممکن است اتفاق بیفتد. برای رهایی از افسردگی بعضی وقت ها نیاز است که به افراد متخصص در این امر مراجعه کنیم.
نوع نگاه فرد به زندگی
دید ما نسبت به زندگی بسیار مهم است. این دید بر روی وضعیت زندگی ما تاثیر می گذارد. برای رهایی از دیدگاه و نگرش استرس زا، بهتر است از مثبت اندیشی راجع به وقایع و اتفاقات استفاده کنید.
داشتن خواب کافی
افراد باید مقدار خواب خود را کنترل کنند. معمولا گفته می شود، 8 ساعت خواب شبانه کافی و مناسب است. اگر به مقدار کافی نخوابید، احتمال بیماری های قلبی، فشار خون، دیابت و سکته را افزایش می دهید. خواب کافی باعث افزایش تمرکز و هوشیاری شما می شود.
خندیدن
هنگامی که شما از ته دل می خندید، هورمون های استرس در بدنتان کاهش می یابد و شادی وجود شما را فرا می گیرد. خندیدن، درد ها را کاهش می دهد، نشاط و شادی را افزایش می دهد و سیستم ایمنی شما را قوی می کند.
نفس عمیق بکشید
برای رهایی از استرس، اضطراب و افسردگی، می توانید از تنفس عمیق استفاده کنید. نفس عمیق کشیدن باعث آرامش روحی و جسمی شما می شود. این روش آسان و تاثیرگذار، استرس را از شما دور می کند و آرامش را در بدن شما افزایش می دهد.
با دیگران ارتباط برقرار کنید
سعی کنید به محیط های مختلف بروید و دوستان جدید پیدا کنید. معاشرت با دوستانتان، باعث می شود که ازافکار منفی و بی فایده دور شوید و استرس خود را کاهش دهید. اگر مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارید ممکن است حالتان بهتر شود.
سعی کنید آرامش اعصاب داشته باشید
سعی کنید چند کتاب درباره ی این موضوع بخوانید و با استفاده از آن ها فشار های عصبی خود را کاهش دهید. برای کاهش اضطراب می توانید از روش هایی مثل گره کردن مشت و رها کردن آن استفاده کنید.
ممکن است شما با این سوالات و عبارت ها نیز به دنبال این مطلب باشید: چگونه از افسردگی خلاص شویم، چیکار کنم از افسردگی نجات پیدا کنم، چگونه افسردگی را از خود دور کنیم، رهایی از افسردگی و اضطراب، چگونه یک نفر را از افسردگی نجات دهیم
متخصص مغز و اعصاب و ستون فقرات.دارای مدرک دکتری عمومی از دانشگاه علوم پزشکی تهران و بورد تخصصی بیماریهای مغز و اعصاب و ستون فقرات از دانشگاه علوم پزشکی تبریز.
تلفن های تماس مطب : ۰۲۱-۴۴۴۷۷۴۶۷- ۰۹۳۸۳۱۱۷۷۱۱
با سلام و خسته نباشید خدمت دکتر دست اندرکاران آقای دکتر من از مقوله شما خیلی سپاسگزارم خیلی استفاده کردم ممنون از شما دمت گرم
سلام ممنون جناب یوسفی عزیز.
سلام آقای دکتر ببخشید با توجه به تخصص شما آیا این دشت استرس و افسردگی ها باعث بیماری های ستون فقرات میشود مثلا من اسپوندیلیت انکیلوزان گرفتم و در محیطی پر استرس کار میکردم و آلان هم فکر کنم افسرده شدم آیا این ها به هم ربطی هم دارد
سلام. بیماریهای روماتیسمی (مثل اسپوندیلیت آنکیلوزان) به اختلال عملکرد سیستم ایمنی مربوطند. این مدل مشکلات در افراد استرسی بیشتر دیده میشود. افسردگی و اضطراب هم از یک طیف هستند و کاملا بهم مربوطند. وقتی اضطراب درمان شود، کنترل بیماریهای روماتیسمی راحت تر خواهد شد
سلام آقای دکتر من خیلی از خودم بدم میاد و فکر میکنم وجودم هیچ خاصیتی نداره و خیلی از شبها حتا گریه هم میکنم و اینکه چند ماه پیش کسی که خیلی دوستش داشتم فوت کرد و مثل مادرم بود خیلی ناراحتم و خیلی وقتها با خودم حرف میزنم و خودمو سرزنش میکنم که چرا همچین اخلاق های مزخرفی دارم باید چیکار کنم آیا من افسردگیم شدیده؟
سلام.
این احساسات در اختلال افسردگی ایجاد میشود و عجیب نیست. نیازی هم به سرزنش نیست. چون نحوه حس کردن مغز شما تغییر کرده و در این مورد شما هیچ تقصیری ندارید. بعد از درمان افسردگی خودتان متوجه میشوید که چنین احساساتی بخاطر بیماری ایجاد شده بوده و واقعی نیست
سلام قربان بنده ۱ ماه به مشکلی برخورد کردم
اونم اینه که یه شب سرم بد جور درد کرد و از اون به بعد هی میگم من کیم اینجا کجاست خاطرات برام غریبه و دورن بعد الانم هیچ حسی به زندگی ندارم و خیلی بی قرارم
سلام. ممکن است اتفاقی در مغزتان افتاده است که عارضه ایجاد کرده است. مثلا سکته مغزی و یا خونریزی مغزی در ناحیه هیپوکامپ (مرکز حافظه) میتواند چنین علائمی را بدهد. بنابراین لازم است تصویربرداری از مغزتان انجام شود. برای این بررسی انجام ام آر آی مغز و نقشه مغزی (QEEG) نوع مشکل را نشان میدهد تا بتوانیم برای آن درمان نماییم و مشکلتان حل گردد.
سلام من در یک امتحان موفق نشدم و پدر مادرم چند روزیه منو اصلا نگاه نمیکنن و من افسردم
خب حس بدی دارم به بقیه حسودیم میشه حس میکنم آیندم نابود شده
سلام. اینکه شکست در یک امتحان را به کل آینده تان مربوط کنید، فکر درستی نیست
باید علت ماجرا پیدا شود و آن علت را رفع کرد. اگر کم کاری از طرف شما بوده، برنامه ریزی کنید تا در مراحل بعدی موفق شوید و اگر مشکل از جای دیگری بوده، دنبال راه حل بگردید.
این واکنش والدین هم تاثیر خوبی نمیگذارد. بهتر است با بزرگترهای خانواده مشورت کنید تا با والدین تان صحبت کنند و ماجرا حل شود
شکست در بعضی مراحل میتواند مقدمه ای برای پیروزی های بعدی باشد. البته بشرط اینکه از شکستها درس گرفته شود
سلام
من فکر میکنم شدیدا افسرده شدم
نه چیزی خوشحالم میکنه و نه ناراحت
هیچ انگیزهای برای هیچ چیزی ندارم
عدم لذت بردن، یکی از علائم افسردگی است و به علت اختلال در عملکرد مرکز پاداش در مغز است. دلایل زیادی میتواند باعث آن بشود. مثلا اتفاقهای ناراحت کننده قبلی در زندگی، ابتلا به کرونا، سابقه سوء مصرف مواد، ضربه به سر میتوانند عامل زمینه ساز این حالت باشند. درمان افسردگی باعث کارکرد صحیح مرکز پاداش در مغز میشود و فرد مجددا میتواند از کارهای خوشایند لذت ببرد. بنابراین لازم است برای بررسی و درمان به متخصص اعصاب مراجعه نمایید
سلام خسته نباشید ، من توی زندگیم چندتا اتفاق ناگوار داشتم و شرایط پر استرس ، امروز بر حسب اتفاق یک تست سلامتو روان دادم و داخله جوابش نوشته شده بود افسردگی بالا دارین ، نمیدونم چیکار کنم که حالم اوکی تر شه و امسال کنکورم دارم واقعا نمی خوام درگیر این مسئله باشم ، بنظرتون این موضوع بعده کنکور پیگیری بشه خطری ایجاد نمی کنه ؟ یا اینکه اصلا توی سال کنکور اصلا ممکنه مشکلی درست کنه؟
سلام. اختلال افسردگی قاعدتا بدون درمان و خودبخود قرار نیست بهبود یابد. اما کاملا قابل درمان است. در مورد زمان شروع درمان افسردگی، هرچقدر زودتر اینکار را انجام دهید، نتیجه بهتر و سریعتری میگیرید. در مورد نوع درمان، روش درمان دارویی معمولا سریعتر جواب میدهد و طی دو هفته از شروع داروها، حالتان بهتر خواهد شد. چون افسردگی میتواند تمرکزتان برای درس خواندن را کم کند، عدم درمان آن کیفیت نتیجه کنکورتان را ممکن است با افت مواجه کند.
دکتر جان دمت گرم که انقد به فکر مردمی
خواهش میکنم. انجام وظیفه ست.
سلام آقای دکتر ، من به مدت 20سال هست که از افسردگی رنج میبرم.به دکترهای مختلف مراجعه و داروهای بسیار زیادی استفاده کردم.حتی مشاوره روانشناسی هم داشتم .ولی هیچ تاثیری نداشته.احساس ترس و اضطراب و ترس از همه چیز دارم.
در مواردی که درمانهای دارویی و مشاوره روانشناسی جواب نمیدهد، درمان نوروتراپی جایگزین خوبی است. میتواتید روشهای درمانی مثل نوروفیدبک و rTMS را امتحان کنید .
سلام خسته نباشید.من از افسردگی خیلی رنج میبرم به دکتر روانپزشکم معالجه کردم و تحت درمانم حدود یک ساله درمانم خوب جواب داده بود تا اینکه چند ماهی خارج از کشور بودم اونجا هم که اصلا فک نمیکردم بیمارم و کلا یادم رفته بود ولی چند وقتیه برگشتم ایران با وجود اینکه داروهامو هم مصرف میکنم بازم مثل اول شدم اصلا به آینده امیدوار نیستم و فک میکنم همین زودیها میمیرم یا حس میکنم بیماری سرطان یا غیره گرفتم یا فک میکنم همین الان ایست قلبی میشم خیلی ممنون میشم راهنماییم کنید خیلی رنج میبرم😭
لام. علائم فعلی بیشتر از نوع اضطراب است. گاهی علی رغم ادامه درمان دارویی، اثر درمان کم رنگ شده و یا نوع بیماری دچار تغییراتی میشود. در این موارد نیاز به ویزیت مجدد پزشک است تا داروها تغییر کند و یا روش درمانی دیگری استفاده شود.
سلام از مقاله و تمام توضیحات شما در ارتباط با افسردگی وراهکارهای مناسب وتوضیح رضایت بخش در رابطه دارو وعوارض ان که با سختی و علاقه به بیماران تهیه کرده اید بسیار سپاسگزارم با ارزوی سلامتی وتوفیق.
سلام. خیلی ممنون از نظر سازنده شما علی عزیز.
سلام اقای دکتر ببخشید من نزدیک یه سالی هست ک فکر میکنم افسردگی دارم پدرو مادرم تحت شرایط بدی منو تحقیر و تمسخر میکنن و اتفاقایی ک افتاده هم باعث شده بیشتر سرخورده بشم چیزایی ک قبلن منو خوشحال میکرده الان خوشحال نمیکنه از هیچ چیزی لذت نمیبرم همش موقع صحبت استرس میگیرم و اعتماد ب نفس ندارم جلوی بقیه شاد هستم ولی وقتی اونا میرن تنها میشم و غمگین و بعضی وقت ها هم بعد این موضوع گریه میکنم چندبار دست ب خودکشی زدم و اخر سر نتونسم
سلام. افسردگی یعنی عملکرد مغز دچار تغییر شده و از چیزهای معمولی لذت نمیبرد. ممکن است خودبخود ایجاد شود و یا به دلیل شرایط محیطی بروز کند. با درمان میتوان افسردگی را رفع کرد
سلام آقای دکتر بنده ی مدتی هست ک از ته دل نمیخندم هواسم کلا ب حرکات لب و دهن افردا هستش تا اون جمله ای ک اونا میگن میتونم بگم استرسی شدم از اندک چیزی میترسم در ضمن پای راستم احساس گزگز رو دارم میشه ی کم راهنمایی کنید
سلام. اضطراب باعث میشود مغز ما نگران باشد و دنبال اتفاقهای کوچک باشد تا بیشتر بترسد. وقتی اضطراب طولانی شود، ممکن است علائم جسمی مثل گزگز و مورمور و یا مشکلات معده و روده احساس شود. وقتی اضطراب را درمان نمایید، این علائم رفع خواهد شد و به حالت عادی زندگی برمیگردید
سلام دکتر خسته نباشید
ی سوال داشتم ک آیا بیماری های مجرای ادرار و درد بیضه میتونه از مشکلات اعصاب و یا افسردگی باشه
سلام. ممنون
در این موارد باید ابتدا توسط متخصص مجاری ادراری (اورولوژی) ویزیت شده و بررسی های لازم انجام شود. اگر بررسی ها سالم بود، آنوقت احتمال دخالت اعصاب وجود دارد
سلام روزتون بخیر. ممنون می شم وضعیت بنده رو از نگاه تخصصی خودتون بررسی و اظهار نظر بفرمایید.
من مدت طولانی حدود چند دسال است که بسیار بی انگیزه شدم. هیچ مهمانی و دورهمی شرکت نمی کنم. جمع های دوستانه رو به طور کامل ترک کردم. روزم اینطور سپری میشه که صبح میرم سرکار تا عصر بعد میام خونه و کارهای خونه رو با ناراحتی بسیار و از روی ناچاری انجام میدم. با وجود لباسای زیاد گاهی متوجه میشم هفته هاس فقط دارم دو یا سه تا لباس رو میپوشم یعنی اینو در میارم میشورم اونو میپوشم و برعکس..
تلوزیون تماشا نمی کنم اگرم روشن باشه فقط میبینم وداستان رو دنبال نمیکنم و اهمیتی برام نداره. موزیک گوش نمیدم. غیر از مسائل مربوط به کارم که شده اطلاعات جزئی سال ها پیش به خوبی در خاطرم هست برای باقی مسائل اصلا حضور ذهن ندارم. دوستان و بستگان دور رو نمیشناسم و حتی وقتی در جایی میبینمشون و خودشون رو معرفی میکنند هرچی فکر میکنم به خاطر نمیارم. جدیدا برای دوری از محیط خونه تدریس در دانشگاه رو از سرگرفتم و دو روز در هفته رو تدریس دارم.
این مسئله از سه سال پیش که مادر رو از دست دادم و بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم همسرم اصلا سرکار نمیره و همش از اینو و اون پول قرض میکنه و سکه ها و پولای پس اندازی که برای من هست و برای روزمبادا پس انداز کرده بودم رو برداشته و مدام در حال دروغ گفتن به من است پیش اومده.. حال و روزم داره بدتر و بدتر میشه. قبلا پیش یک روانشناس رفتم ایشون گفتند همه چی رو فراموش کن و اهمیت نده بعد ی سری آرام بخش بهم دادن که باعث اختلال در خوابم شد و از اون زمان رفلاکس شدید معده گرفتم. از تجویز ایشون بهبودی حاصل نشد. اینم خدمتتون عرض کنم که من 9 سال ازدواج کردم و به خاطر نازایی همسرم بچه دار نمیشیم. به خاطر بدهی های همسرم مجبور شدم وام بردارم و تمام حقوقم پای بدهی همسرم صرف میشه و چیزی برای خودم نمیمونه
لطفا کمکم کنید میخوام بهتر بشم از خودم بیزار شدم.
ممنون از شما
سلام.ممنون روز شما هم بخیر.
در اینکه مسائل خانوادگی در روحیات آدم تاثیر گذار است، شکی نیست. از طرفی خود افسردگی میتواند روحیه و انگیزه را کم کند. با بررسی از نزدیک میتوان فهمید کدام عامل مهمتر است و برایش راه حل پیدا کرد. اینکه توصیه درمانگر فقط این باشد که همه چیز را فراموش کن، خیلی علمی بنظر نمیرسد. بنظرم با پزشک یا درمانگر دیگری از نزدیک صحبت کنید تا علت اصلی افت انگیزه معلوم شود.
سلام فرق بین اضطراب و افسردگی چیه دکتر جان من همش احساس میکنم دچار یه بیماری هستم و به خودم حساس شدم همش دنبال یه مریضی در درونم هستم باید چکار کنم؟
سلام.
اضطراب یعنی نگران شدن مغز و افسردگی یعنی کم انگیزه شدن مغز. این دو میتوانند با هم همراهی داشته باشند. حساس شدن به بیماریها به نفع اضطراب است.
سلام و درود خسته نباشید
من طی دو سه ماه پیش یه رفیق داشتم
به من میگفت تو هیچی بلد نیسدی حرف زدن بلد نیستی و اینکه هیچ مشکلی نداشتم
بعد بنده افسرده شدم و هی فکر میکنم کمبود دارم و نمیتونم صحبت کنم بعد اینکه میرم پیش دوستام تا میخام باهاشون حرف بزنم هُول میشم استرس میگیره منو فکر میکنم بلد نیستم حرف بزنم
میشه کمک کنید و بگید چیکار کنم
سلام خیلی ممنون مهرداد عزیز.
وقتی فکری به سرتان وارد میشود، قرار نیست فوری آنرا باور کنید. باید با خودتان فکر کنید که آیا آن فکر، کاملا درست است یا خیر.
و به فکرهای نادرست اهمیت ندهید. همچنین میتوانید تمرین فن بیان کنید تا تواناییتان بالاتر و بیشتر شود.
سلام جناب محترم دکتور . من مدتی است دچار اختلال وابسته گی و افسرده گی شده ام خیلی احساس بی ارزشی میکنم قبلا اینگونه نبود ولی اکنون حتا نفس کشیدن هم سخت شده است مدام میخواهم مورد تایید دیگران قرار گیرم و ازین بابت تحقیر خودم را هم پذیرفته ام میشود پیشنهادی دهید تا برای رهایی از افسرده گی انجام دهم؟
سلام خدمت شما مینای عزیز.
شما هیچوقت نمیتوانید تایید همه را داشته باشید. این کار نشدنی است. باید هدفتان از انجام یک کار، باارزش بودن کار و فایده داشتن آن باشد، نه تاییدیه گرفتن از بقیه
سلام وقت بخیر
من دچار بیماری افسردگی شدم و دکتر روانشناس به من داروی لگزوپرام 10
و رهاکین 200داده وقتی میخورم عوارض داره تهوع و تنگی نفس میگیرم
این دارو ها اصلا برای افسردگی هستن ؟؟؟؟؟
سلام. وقتبخیر
بله، هر دو دارو در درمان افسردگی بکار می روند و داروهای خوبی هستند. معمولا عوارض این داروها فقط در روزهای اول است و بعد دو هفته رفع میشود
سلام.
من هفت سال پیش ازدواج کردم. قبل ازدواجم افسرده بودم ولی با رفتن مجدد دانشگاه و ورزش خیلی خوب بودم. عجیب عوض شده بودم و یه آدم سر زنده. بعد ازدواج در سال اول فشار مالی باعث شد خیلی افسرده بشم. رفتم سراغ مواد و شش سال یعنی تا همین الان مواد مصرف میکنم. چهار ماه پیش خودم ترک کردم ولی تا سه ماه هم که گذشته بود هنوز حال بد پوچی داشتم و انگار همه چیز مسخرس و از خودمو زندگی متنفر. دوباره رفتم سراغ مواد. خسته شدم. چه کنم. بخدا بریدم
سلام.
مصرف مواد مخدر به مغز لذتی میدهد که از اتفاقات روزمره زندگی بدست نمی آید. بنابراین قطع این لذت ایجاد پوچی میکند و ادامه مصرف هم مغز را بیشتر تخریب میکند.
باید تحت نظر روانپزشک ترک نمایید
افسردگی من از مرز چهار سال گذشته و الان دیگه دارم باهاش زندگی میکنم خیلی بده ولی میگذره افسردگی من آنجایی شروع شد که عاشق شدم عشقی که باعث دگرگونی یک آدم خوش خنده شد هرکاری که تونستم انجام بدم دادم ولی فایده ای نداشت بعد مدتها فراموشش کردم ولی دل آزرده شدم طوری که حتی اگه یکی کوجک ترین حرفی که باعث ناراحتی من بشه موجب غصه خوردن ساعت های من میشه
نیاز به بررسی توسط پزشک و علت یابی دارید. ممکن است استرس زیاد باعث افت انگیره شده باشد. شاید هم اختلال در آزمایشهای خون و ویتامینها ایحاد مشکل کرده است
سلام وقت بخیر
من حدودا ۴ ماهی میشه که هیچ انگیزه ای برای هیچ کاری ندارم
همیشه میخوام کار هایی رو کنم که میخواستم انجام بدم ولی نمیتونم
روز و شب واسم یکی شدن و تا میخوام یکم بشینم و برای خودم فکری کنم نصفه شب شده
همیشه استرس دارم حتی وقتی هیچ کار مهمی ندارم
جدیدا این مشکلم خیلی شدید تر شده واسه همین اینجا کامنت گذاشتم تا شما کمکم کنید
سلام وقتبخیر
نیاز به بررسی توسط پزشک و علت یابی دارید. ممکن است استرس زیاد باعث افت انگیره شده باشد. شاید هم اختلال در آزمایشهای خون و ویتامینها ایحاد مشکل کرده است
سلام ، خدا قوت من یک سال و نیم تو یه محیط پر استرس کار کردم ، چند روزه حالم خوب نیست با کوچکترین حرفی گریه میکنم ، سه روزه سردرد دارم تصمیم گرفتم از محیط کارم بیام بیرون اگه امکانش هست منم راهنمایی کنید ممنون
سلام. ممنون
استرس زیاد برای مغز اذیت کننده است. البته بشرطی که دیگران هم در همان محیط کاری احساس استرس کنند. ولی اگر فقط شما احساس استرس داشته باشید، ممکن است به بیماری اضطراب دچار شده باشید که قابل درمان است